- باب کردن
- مرسوم کردن، متداول کردن، رایج کردن، مد کردن
معنی باب کردن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تهیه کردن کباب. یا کباب کردن کسی را. او را سخت اذیت کردن
بنشاط آوردن، ستوربرای تند رفتن: (گرچه اوراحالت مهمازنیست راندمی چون شب هبابش کردمی) (خاقانی)
نفخ، ورم و متورم شدن
گشاده کردن (در و مانند آن) گشوده کردن مفتوح ساختن، وا کردن گره
مقابل بستن، گشودن، وا کردن، کنایه از آمادۀ کار کردن، دایر کردن، کنار رفتن، گشودن گره، کنایه از به روشنی بیان کردن یک مطلب پیچیده، روشن کردن رادیو یا تلویزیون، گشودن راه، اصلاح موی سر یا صورت، عزل کردن، منهدم کردن، جدا کردن چیزی از چیز دیگر
خراب کردن فاسد کردن
فروازیدن جا دادن چیزی در قاب: قاب کردن عکس
((کَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
باد زدن، فخر فروختن، فیس کردن، به فروش نرفتن کالا و ماندن روی دست صاحبش، کسی را به کاری صعب برانگیختن، تیر کردن، محو کردن، دمیدن در سازهای بادی و به صدا درآوردن آن ها
دمیدن باد در چیزی، پر باد شدن داخل چیزی، ورم کردن، فیس و افاده کردن، با کبر و غرور رفتار کردن، بر جا ماندن و به فروش نرسیدن کالایی، در بازی ورق برنده نشدن ورق و باطل شدن آن
Open, Unfasten, Unfold, Unfurl
открывать , расстегивать , развертывать , разворачивать
öffnen, aufmachen, entfalten
відкривати , розстібати , розгорнути
otwierać, rozpiąć, rozkładać, rozwinąć
打开 , 解开 , 展开
abrir, desabotoar, desdobrar, desenrolar
aprire, slacciare, spiegare
abrir, desabrochar, desplegar
ouvrir, défaire, déplier, déployer
openen, losmaken, ontvouwen
เปิด , ปลด , คลี่
membuka
فتح , فكّ
खोलना , खोलना , फैलाना
לפתוח , לשחרר , לפשט , לפרוש
開ける , 緩める , 広げる
열다 , 풀다 , 펼치다
açmak, çözmek
kufungua
খোলা , খুলে দেওয়া
کھولنا
برشمردن، بازگو کردن